با سلام خدمت دوستان عزیزم .
تو این مدت که نبودم دلم برای همهء شما تنگ شده بود .
حالا هم اومدم مرخصی میان دوره .
من فعلا در نیروی هوایی سپاه و در پادگان ولی عصر (عج) شهر اردکان
دوران آموزشی را سپری میکنم . اونجا یکی از بهترین پادگان های کل کشور
هست و خیلی خوش میگذره . جای شما خالی فقط بخور و بخواب هست .
در اینجا من یک قطعه شعری که توسط سربازها سروده شده برای شما مینویسم :
الا ای اردکان خشک و سوزان دل ما را تو کردی باز پریشان
دم دروازه یزد که رسیدم صدای طبل و شیپور را شنیدم
به خود گفتم که این طبل نظام است از این پس زندگی بر من حرام است
شب اول که دادند نان خالی شدم سرباز نیروی هوایی
شب دوم زدند شاخم شکستند در اینجا یغلوی دادند به دستم
شب سوم تراشیدند سرم را لباس آشخوری کردند تنم را
لباس آشخوری رنگ زمینه ننه جون قسمت ما هم همینه
بمیرد آنکه سربازی بنا کرد تمام مادران را چشم به راه کرد
چرا مادر مرا بیست ساله کردی به سوی اردکان آواره کردی
لباس آشخوری فانسخه داره دله سرباز همیشه غصه داره
و در جای دیگر شاعر میگه !!!!! :
از آن روزی که سربازی به پا شد ستم بر ما نشد بر دخترها شد !!!
دوستان عزیز من را از نظرات پر بهرهء خود بی نصیب نکنید .
جون در این مدت من نبودم که به سوالات شما جواب بدهم از همه عذر خواهی میکنم .
برای همهء شما آرزوی موفقیت و سلامتی را از خدای منان خاستارم .
تا دیداری دیگر درود و دو صد بدرود .